عینکی

دیدتان را به یادگیری متحول کنید.
0

انشا درباره خوابی عجیب

خانه » انشا آماده » انشا درباره خوابی عجیب
انشا تخیلی‌ترین خوابی که دیدم

شهربانو دوستی

درباره نویسنده
شهربانو دوستی هستم، مدیر و موسس وب سایت عینکی دبیر آموزش و پرورش و علاقه مند به سئو

انشا درباره خوابی عجیب

 

انشا درباره خوابی عجیب

سلام دیشب یه خواب دیدم ، خوابی عجیب و غریب که شاید برای شما هم جالب باشد .

دیشب خواب دیدم که در دشت بزرگ گل نرگس در فصل پاییز  پر رمز و راز مشغول بازی کردن بودم .

که در این حین دوستان صمیمی خندان خود را دیدم که آنها هم با من مشغول بازی کردن شدند.

در همین حال یک دفعه نشستم و با خود گفتم که کشور بزرگ دوست داشتنی ما دارای مردم شجاع شکست ناپذیری است که خیلی آنها را دوست دارم .

در همین حین به مادر و پدرم گفتم :که بیایید با هم به سفر طولانی پرماجرا برویم ، پدر و مادرم قبول کردند و ما به راه افتادیم .

در راه سفر، زندگی آرامش بخش ما زیباتر شده بود، در راه چشمم به جنگل تاریک خطرناک افتاد ، که جنگل بسیار بزرگ بود .

اولش می ترسیدم برم ولی چون که خیلی کنجکاو شده بودم جلوتر رفتم .

صدای آشنایی می آمد که خیلی داد می زد و کمک می خواست.

جلوتر رفتم ، دیدم که خانم فداکار و مهربانی کودک در بغل داشت که کودک زخمی شده بود  و آن زن به کودک کمک کرده بود.

کنار زن نشستم و از او جریان را پرسیدم ، آن زن گفت :  که با خانواده پرجمعیت  خود به اینجا آمده بودیم که ناگهان چشمم به کودکی افتاد که گریه می کرد جلوتر که رفتم دیدم کودک زخمی شده و کمکش کردم .

در این حین صدای اذان صبح به گوش می رسید و مادرم به آرامی مرا صدا زد و من بیدار شدم .

این خواب یکی از دوست داشتنی ترین خواب هایی است که من در عمرم دیده بودم .

 

آیدا محمودی زاده

 

پیشنهاد ویژه: انشا از زبان ماسک

25 دیدگاه دربارهٔ «انشا درباره خوابی عجیب»

    1. با احترام و سپاس فراوان از شما که از مطالب وب‌سایت عینکی استفاده کردی. امیدواریم که مطالب برای شما مفید بوده باشه. از اینکه وقت خود را صرف مطالعه مطالب مجموعه آموزشی عینکی کردید، سپاسگزاریم.

      حتما کانال اپارات هم دنبال کن کلی فیلم آموزشی رایگان برات گذاشتیم

    1. ممنون از شما خیلی عالی بود 😘😘😘🥰🥰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *