عینکی

دیدتان را به یادگیری متحول کنید.
0

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

خانه » انشا آماده » انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود
انشا در مورد روزی که دوست دارم تکرار شود

شهربانو دوستی

درباره نویسنده
شهربانو دوستی هستم، مدیر و موسس وب سایت عینکی دبیر آموزش و پرورش و علاقه مند به سئو

انشا درباره روزی که دوست دارید تکرار شود

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود (1)

مقدمه : همه ما در زندگی روزهایی را ،پشت سر گذاشته ایم که برخی از آنها برای ما سرشار از خاطرات خوبی بوده و حاضریم برای تکرارش هرکاری انجام بدهیم .

بدنه انشا: من روزهایی را دوست دارم که شادی زیادی در آن روز باشد، شاید کمی عجیب بنظر برسد اما خب هرکس سلیقه خاص خودش را دارد و همه آدما مثل هم نیستند.

روزهای شاد من خلاصه میشود در دورهمگی های خانوادگی، بیرون رفتن های دسته جمعی و دید و دید و بازدید اقوام .

روزهایی که این سه مورد برای من همزمان اتفاق می افتد درست فکر میکنم که در رویا به سر میبرم و سر از پا نمیشناسم، دلیلش هم این است که به من خیلی خوش میگذرد.

گاهی اوقات به این فکر میکنم، کاش وسیله ای داشتم که میتوانستم با آن زمان را وقتی که خیلی خوشحالم متوقف کنم ، تا اصلا زمانش تمام نشود .

اما خوب همه میدانیم که همچین چیزی نمیشود، اما اگر راستش را بخواهید، من زیاد مطمئن نیستم که نشود .

در این عصر پیشرفته که انسان دستگاهای خارق العاده زیادی اختراع میکند خدا را چه دیدی شاید ماشینی که زمان را متوقف کند هم اختراع کردند.

آن روز مطمئن باشید که برای من نور علی نور است.

نتیجه: زمان میگذرد بی آنکه از من و تو اجازه ای بگیرد. تنها کاری که میتوانیم انجام بدهیم این است که در لحظه لحظه اش خاطره خوبی از خودمان به یادگار بگذاریم .

انشا درمورد روزی را که دوست دارم تکرار شود (2)

 

مقدمه: همیشه وقتی توی یه شرایط خاص قرار می گیریم ،اولین حسی که به ما دست می دهد حس نا آشنایی و ترس است.

اما رفته رفته با درک موضوع و اتفاق می توان حس خود را به حسی زیبا و لذت بخش تغییر داد.

تنه انشا: حدود دو سال پیش در خانه ی ما همه در حال تکاپو و جنب و جوش بودند.

مادربزرگ و خاله و عمه  در خانه مشغول بودند و هرکدام کاری را پیش می بردند و می گفتند که امروز انتظار به پایان می رسد و خواهر(برادر) عزیزت بدنیا می آید.

و از آنجایی که قبل از آن مادر و پدرم به من گفته بودند که به زودی خواهری(برادری) برای من بدنیا می آورند،من خیلی ناراحت بودم.

زیرا که احساس می کردم با آمدن خواهر(برادر)جدیدم توجهات پدر و مادرم نسبت به من کم رنگ می شود و دیگر مرا مانند سابق دوست ندارند.

تمام آن روز تا مادر به همراه خواهر(برادر)جدیدم به خانه بیایند در اتاق خود نشسته بودم و ماتم زده به آینده فکر می کردم.

به گونه ایی که همه در خانه نگران برخورد من بعد از آمدن خواهرم(برادرم)بودند.

اما با وارد شدن مادر و پدرم و خواهرم(برادرم)و بعد از دیدن صورت هم چون ماه خواهرم(برادرم)و شباهت بسیار زیاد او به من حس خوبی  به من دست داد و مادرم اسباب بازی به عنوان هدیه به من داد و گفت این را خواهرت برای تو خریده است تا با آن و خواهرت بازی کنی و دیگر تنها نیستی و می توانید دوتایی باهم بازی کنید و از هم مراقبت کنید.

آن لحظه تمام حس های بد به من از بین رفت و من از خواهر(برادر)تازه واردم خیلی خوشم آمد و الان که دوسال می گذرد و خیلی خوشحالم که خواهری دارم و همیشه با همدیگر بازی می کنیم و من مراقب او هستم و نمی گذارم که اتفاقی برای او بیوفتد.

و من همیشه از این اتفاق خوشحالم و دوستدارم بار دیگر این روز اتفاق بیوفتد، زیرا که یکی از بهترین روزهای عمرم بود.

نتیجه گیری: زود قضاوت کردن اصلا کار خوب و درستی نیست،بنابراین همیشه تلاش کنیم که با آمدن و وارد شدن فرد جدیدی به خانواده با خلقی تنگ و دلی نامهربان با آن برخوردار نکنیم.

زیرا که می تواند در آینده به یکی از بهترین اتفاق های زندگیمان تبدیل شود و ما با بدخلقی و نامهربانی آن را خراب نکنیم.

 

انشا در مورد روزی که دوست دارم تکرار شود

انشا روزی را که دوست دارم تکرار شود (3)

 

روزی را دوست دارم تکرار شود که به یاد دارم روزی که هر لحظه از زندگی برایم معنا بخش بود.

روزی که همیشه خدایم با من بود و از وجود خالصانه ام لذت می بردم، چه کسی میداند من چه روزی را می گویم؟

تصور کنید روزی را که آسمان لبخند می زند و خورشید می درخشد و ابرها در کنار آسمان بازی می کنند.

دوستان با یکدیگر مهربان و دلسوز هستند و برای هم می میرند، تصور کنید روزی را که پدر مادرتان به شما لبخند رضایت می زنند و به شما افتخار می کنند.

تصور کنید روزی را که در مدرسه هستید،دوستان و آشنایان کنارتان هستند و می توانید از گرفتن نمره بیست لذت ببرید.

تصور کنید روزی را که زندگی با شما سخن می گوید و از زندگی درس دوستی و محبت و لذت نمره بیست گرفتن می گیرید.

آری من از این روز سخن می گویم، روزی که هیچکس جز من و خدایم نمی تواند تصور کند.روز زندگی.

انشاء درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود (4)

 

بعضی از روز های سال وجود دارند که انسان میخواهد دوباره آن ها را تجربه کند. عید نوروز یکی از این روز هاست.

من دوست دارم عید نوروز را به چند دلیل تجربه کنم ؛ اولا عید دیدنی های متنوعی که در عید نوروز اتفاق می افتد.

دوما خوردن آجیل های جور واجور و سوما اینکه دو هفته تعطیلیم و کلی خوش می گذرد.

اما بیشتر از هر دلیلی این عید باستانی را به دلیل روز سیزده به در دوست دارم !چون ما عادت داریم ، یعنی همه عادت دارند در این روز به دیدار طبیعت بروند .

ما سیزده بدر سال پیش، به همراه اقوام و فامیل که خدا زیادشان کند ! به یک منطقه کوهستانی رفتیم . به زبان خودم میگویم :« رفتیم کوهستون!!!! »

آن سال ، سال خوبی بود . چون ما روز قبل از سیزده بدر از کربلا آمده بودیم . جای همه خالی. بعد تمام شدن روز سیزدهم مسافرت ها و شروع میشود.

ما برای سپری کردن اوقات فراغت خود به همراه دایی و خاله و مادر بزرگم به سواحل زیبای شمال کشور رفتیم. خیلی خیلی خوب بود!!

در شمال از هر چیز بهتر دریا بود چون حدود 2 سال بود که دریای شمال را ندیده بودم!!!

تازه جنگل های سرسبز شمال هم خارج از تعریف نیست!! اما من خوابیدن در جنگل ها را اصلا دوست ندارم چون از آن خاطره ی خوبی ندارم .

بگذریم .همه اینها را گفتم که بگویم که عید نوروز روز مورد علاقه من است وآرزو دارم که آن روز دوباره تکرار شود.!!

انشا در مورد دوست دارم به مدرسه برگردم 

روزی که دوست دارم تکرار شود، اولین روزی است که مدرسه را تجربه کردم.

شاید برایتان عجیب باشد ولی من در این روز تنها کسی بودم که در مدرسه مان همراه با پدر و مادرم به مدرسه نرفتم!

البته مادر و پدرم هم تقصیری نداشتند چون باید سر کار می رفتند.

از یک طرف خیلی خوش حال بودم که به مدرسه می رفتم و از طرفی هم خیلی می ترسیدم!چون تا به آن زمان به طور جدی از پدر و مادرم جدا نشده بودم.

ولی به هر ترتیب این یک توفیق اجباری بود .البته خیلی هم بد نگذشت.چون دوست مهد کودکم”امیرحسین”را در آن جا دیدم.

پس از آن بچه ها به صف ایستادند و مدیر مدرسه برایمان سخنرانی کرد.سپس سر کلاسهایمان رفتیم.

آن جا با معلممان خانم کریمی آشنا شدم.خانم کریمی پس از سلام علیک با بچه ها شروع به درس دادن کرد.

ابتدا حرف الف و سپس حرف ب از حروف الفبا را به ما آموخت.در همان روز بود که یاد گرفتم بنویسم”بابا”و به همین دلیل خیلی ذوق کردم!!

البته با وجود این همه ذوق و شوق نمره ی اولین املایم خوب شد!!به هر حال باید قبول کنیم املا سخت ترین درس اول دبستان بود و برای من تقریبا مشکل بود!!

پس از زنگ املا زنگ ریاضی فرا رسید.ریاضی آنقدر آسان بود که سر کلاس خوابیدم!البته من اعداد را از قبل بلد بودم!پس از ریاضی زنگ خانه خورد و برگشتم خانه.

این روز یکی از جذاب ترین روزهای زندگی ام بود ولی به هر ترتیب این روزهم مانند روزهای دیگر گذشت…

خیلی دوست دارم به آن روزها برگردم و دوباره آن روزها تکرار شود ولی افسوس که نمی توان زمان را به عقب بازگرداند و روزهای خاطره انگیز را تکرار کرد.

انشا درمورد روزی که دوست دارم تکرار شود (6)

 

نشاط و شادابی، عنصری است که باید خود ما در وجود مان بیافرینیم.

خدا هر روز و هر صبح را تازه می آفریند و ما باید از اینکه هر روز صبح از خواب بیدار می شویم و روز تازه ای را شروع می کنیم باید خوشحال باشیم، چون مثل یک تولد تازه است.

بهار نیز زایش مجدد آفرینش است که خداوند در دل هستی و طبیعت قرار داده است.

روزهای بهاری می آیند و میروند تا به اوج تکامل خود می رسند و پخته می شود با ویژگی و خصوصیت خاص خود و میوه ها و محصولات و کار و کسب مخصوص خود؛ و این ها همه تازگی است.

تازگی را باید درون خودمان بسازیم، تولید کنیم، بپزیم و برای استفاده دیگران ارائه دهیم.

اگر تازگی را در خود ایجاد نکنیم، به روز مرگی دچار می شویم و این یعنی مرگ!

بعضی از لحظات زندگی، خاص اند؛ دلم می خواهد بغلشان کنم و نگذارم از دستم بروند.

روزها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارم و بی تفاوت از آنها گذر می کنم در حالیکه شاید روزی، تکرار همین روزها مایه ی حسرت من شوند و دلتنگشان شوم.

بعضی از روزها انگار برای خوشحالی من آمده بودند. روزهای خوبی را که می گذرند، بی صبرانه دوست دارم تکرار شوند؛

مثل روزهای مسافرت دسته جمعی یا لحظه دیدن شادی پدر و مادرم و …  من، خواهان تکرار روزهای شاد هستم.

بهترین روزهایی که دوست دارم تکرار شوند، روزهای پرشور کودکی است.

روزهایی که بدون دلیل می خندیدم و با کوچکترین اتفاقی شاد میشدم. آن روزها، دنیا در چشمان من بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که تصورش را میکردم.

این ها روزهایی است که من دوست دارم دوباره تکرار شوند.هر کسی در خاطراتش روزهایی را دارد که علاقه به برگشتنشان دارد.

مثلا سالمندی دلش می خواهد روزهای بی نظیر نوجوانی اش تکرار شوند.

به همین دلیل است که بیشتر اوقات، مشفول فکر کردن به روزهای زیبای گذشته اش می شود.

یا کودکی که دلش می خواهد روزی را که بیشتر تفریح و خوشگذرانی کرده برایش تکرار شوند، مانند رفتن به شهربازی همراه خانواده اش.

یا کسی که دوست دارد روزهایی که وجود گرم پدر و مادرش تنها دلخوشی او بودند، مجددا برگردند و آن لحظات شیرین را از دست ندهد.

ما همیشه دلمان می خواهد روزهای خوش زندگی مان تکرار شوند.

کاش روزهای خوش، همیشگی باشند و پایدار …

 

 

حتما بخوانید: انشا درباره حیاط مدرسه

13 دیدگاه دربارهٔ «انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود»

    1. ممنونم

      فیلم اموزشی ریاضی هفتم شما رو با تکنیک هایی اشنا می کنه که به سادگی میتونی مسائل پیچیده رو به راحتی حل کنی، تجربه ای جذاب و متفاوت در دنیای ریاضی منتظر شماست.

    1. با احترام و سپاس فراوان از شما که از مطالب وب‌سایت عینکی استفاده کردی. امیدواریم که مطالب برای شما مفید بوده باشه. از اینکه وقت خود را صرف مطالعه مطالب مجموعه آموزشی عینکی کردید، سپاسگزاریم.

      حتما کانال اپارات هم دنبال کن کلی فیلم آموزشی رایگان برات گذاشتیم

    1. با احترام و سپاس فراوان از شما که از مطالب وب‌سایت عینکی استفاده کردی. امیدواریم که مطالب برای شما مفید بوده باشه. از اینکه وقت خود را صرف مطالعه مطالب مجموعه آموزشی عینکی کردید، سپاسگزاریم.

      حتما کانال اپارات هم دنبال کن کلی فیلم آموزشی رایگان برات گذاشتیم

  1. سلام ممنون از سایتتون انشاهای خیلی قشنگیه درست همنطوریه که خودم مینویسم اینجور معلمم متوجه نمیشه

  2. بازتاب: بازنویسی مردی با سپر آهنی به میدان جنگ رفت - مجموعه آموزشی عینکی
  3. بازتاب: بازنویسی حکایت مردی با سپر آهنی به میدان جنگ رفت - مجموعه آموزشی عینکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *