دوتا خواهر بنام خـ غیر آخر و خ آخر بودند. خواهر کوچیک خـ غیر آخر جوان بود، روزی دو شیفت صبح و ظهر یعنی اول روز و وسط روز کار میکرد.
خواهر بزرگ از بس تو جوانی کار کرده بود، تو پیری کمرش خم شده بود و زیاد نمیتونست کار کنه، فقط تو یک شیفت کار میکرد اونهم برای تفریح فقط آخر روز سرکارش میومد.
این دوخواهر یک چیز مشترک داشتند یعنی یک خال سیاه و قشنگ روی ابروشون بود که همه این دوخواهر را از روی همین خالشون میشناختند.
کارشون این بود که تو بیمارستان شهرک الفبا هرکس سیخ ماهی تو گلوش گیر میکرد باصدای خ خ خ از تو گلوش در می آوردند و تو کارشون هم خیلی ماهر بودند.
پیشنهاد ویژه: کاربرگ رنگ آمیزی (پرورش تخیل کودک)
بیشتر بیمارشون هم خرگوش و خرس و خروس و هر کس یا چیزی که حرف خ داشتن، بودن. حالا یا اول یا وسط یا آخر اسمشون بود.
اسم خواهر کوچیک تو شهرک الفبا خـ غیر آخر بود و اسم خواهر بزرگ هم خ آخر بود.
اینطوری شد که یک حرف دیگه به شهرک الفبا اضافه شد تا شما بچههای گل با سواد کنند و بتونید مطالب زیادی را بخونید و بنویسید.
حتما بخوانید: دیکته درس خ کلاس اول دبستان