یکی از دوستانم تعریف میکرد که چند ماه پیش که به مسافرت رفتیم در شهری زیبا ماندگار شدیم.
تصمیم گرفتیم برای مدتی در آنجا خانه ای اجاره کنیم، خانه ای که اجاره کرده بودیم از چوب ساخته شده بود.
چوبهای سقف آن کمی صدا میداد، ترسیده بودیم که نکند خانه خراب شود.
بلافاصله از صاحبخانه خواستیم که به خانه بیاید و این مشکل را حل کند.
وقتی آمد گفت که موردی ندارد چند وقتی است که همین طور است و تا حالا چند نفری که خانه را اجاره کردند بدون مشکلی شب را پشت سر گذاشتند.
صاحب خانه رو به پدرم کرد و با لحن شوخی گفت: فکر کن سقف در حال ذکر گفتن است.
پدرم هم با شوخی در جوابش گفت: می ترسیم نصف شب بخواهد سجده کند و دیگر اثری از ما پیدا نشود .
خلاصه آن شب در بالکن خوابیدیم و حسابی به ما خوش گذشت.
«شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد.
به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند.
گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.» عبید زاکانی
یک نفر از شخصی خانه ای اجاره گرفته بود. اما چوب های سقف خانه زیاد صدا می داد.
شخص پیش صاحب خانه رفت و درباره تعمیر و نوسازی خانه با او صحبت کرد.
صاحب خانه در جواب آن شخص گفت: چوب های سقف صدا نمی دهند، بلکه آنها دارند ذکر خدا را می گویند.
مرد مستاجر گفت حرف شما درست است اما میترسم چوب ها بخواهند سجده به جا بیاورند.
نتیجه این حکایت این است که اگر بخواهیم کارهایمان را با پشت گوش انداختن به پیش ببریم، یک روزی نتیجه کارها مثل سقف خانه بر سرمان خراب می شود.
روزی بود و روزگاری مردی خانه ای را کرایه کرده بود و در آن خانه با خانواده خود زندگی میکرد.
مثل اینکه در آن خانه مشکلاتی وجود داشت ، که آن خانواده بعد از ۳ روز متوجه شدن که این خانه چنین مشکلاتی دارد.
مشکلات آن خانه این بود که سقف بالای خانه صدا میداد ، آن خانواده که داخل این خانه زندگی میکردند ترس داشتن که سقف خانه بر سرشان بریزد .
بعد از اینکه متوجه شدن سقف خانه صدا میدهد سریع به صاحب خانه اطلاع دادند که سقف خانه صدا میدهد .
صاحب خانه در جواب این اعتراض گفت : (( نگران نباش سقف خانه بر سر شما نمی ریزد این صدا ، صدای راز و نیاز سقف با خداست.))
خداوند ، خدای زیبایی ها هیچ همتایی ندارد.
آیدا محمودی زاده
حتما بخوانید: بازنویسی مردی با سپر آهنی به میدان جنگ رفت
خیلی خیلی راضی بودم
خواهش میکنم
اموزش جامع ریاضی هفتم
عالی بود
عالی نگاه شماست
پیشنهاد میکنم حتما در سایر شبکه های اجتماعی هم عضو بشی اونجا کلی آموزش های مفید و جالب داریم.
🥰اینستاگرام عینکی
🥰کانال تلگرام عینکی
🥰گروه درسی عینکی در تلگرام
🥰کانال اپارات عینکی
خیلی عالی ، ممنون 🌹🌹🌹
سلام ارمین عزیز
خواهش میکنم و خیلی خوشحالم که این پست توانسته نظر شما را جلب کند؛
خیلی این متن دوست داشتم
خوشحالم از این موضوع
پیشنهاد میکنم حتما در سایر شبکه های اجتماعی هم عضو بشی اونجا کلی آموزش های مفید و جالب داریم.
🥰اینستاگرام عینکی
🥰کانال تلگرام عینکی
🥰گروه درسی عینکی در تلگرام
🥰کانال اپارات عینکی
بسیار عالی نمره سه از سه گرفتم ☺☺
چه خوب
فیلم اموزشی ریاضی هفتم شما رو با تکنیک هایی اشنا می کنه که به سادگی میتونی مسائل پیچیده رو به راحتی حل کنی، تجربه ای جذاب و متفاوت در دنیای ریاضی منتظر شماست.
عالی بود و واقعا بهش احتیاج داشتم
خواهش میکنم و خیلی خوشحالم که این پست توانسته نظر شما را جلب کند؛
عالی بود😍😍
شما لطف دارید؛
سلام به نظر من خیلی خیلی عالی بود خیلی به کارم امد دست شما درد نکنه که وقت گذاشتید
خواهش میکنم و خیلی خوشحالم که این پست توانسته نظر شما را جلب کند؛
خیلی ممنون ازتون❤💛💜💙💚🍓🍀🍓🍀
خواهش میکنم و خیلی خوشحالم که این پست توانسته نظر شما را جلب کند؛
عالی
خواهش میکنم و امیدوارم برای شما مفید واقع شود؛
سلام خانم شهربانو عالی بود خیلی به کارم اومد.سپاس
سلام خواهش میکنم .
برا انشا عالی بود ممنون
خواهش میکنم ممنون از حضورتون در عینکی
حتماً دوست شما شوخی کرده! چون این حکایت از عبیدالله زاکانی شاعر است!
حکایت شخصی خانه به کرایه گرفته بود
«شخصی خانه به کرایه گرفته بود. چوب های سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب های سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم این ذکر به سجود بینجامد.»
عبید زاکانی
سلام وقت بخیر
این بازنویسی حکایت هستش
از دانش آموزان خواسته میشه حکایت رو بازنویسی کنن (در واقع خودشون بهش شاخ و برگ بدن و به زبان امروزی بنویسنش)
به این متن شاخ و برگ دادن
عالی بود
عالی بود.متشکرم.بسیار برام مفید بود