پشتکار : تلاش | تازه از بستر بیماری برخاسته بود : تازه خوب شده بود |
باور : قبول | اندک اندک : کم کم |
فرا گرفت : یاد گرفت | سپیده دم : سحرگاه |
ماهر : کاردان | شکرانه : مبارکی |
آسوده : راحت | دیدگان : چشمان |
دلبستگی : علاقه | دل خوشی : راحتی دل |
نادیده : ندیده | رنج : سختی |
مقصود : خواسته ، هدف | سیما : صورت |
روی گشاده : چهره خندان و شاداب | چشم به دهان دوختن : کنایه از به دقت گوش دادن |
رویداد : حادثه ، پیش آمد | دم به دم : لحظه به لحظه ، پی در پی ، مدام |
بیندوزم : (اندوختن) نگه داری کنم ، انبار کنم ، ذخیره کنم | به ستوه آمدن : خسته شدن ، آزرده شدن |
زمین گیر : آن که به سبب پیری یا بیماری ، نتواند از جای خود برخیزد | گویا : انگار ، مثل اینکه |
افسرده : غمگین ، آزرده ، ناراحت | بالین : رخت خواب ، بستر |
حیرت آور : شگفت آور ، شگفت انگیز | ماهر: کاردان ، کسی که کار خود را به خوبی انجام می دهد |
واگذار کن : به عهده دیگری بگذار ، تسلیم کن ، بسپر | خواجه : سرور، ارباب ، مرد بزرگ |
نذر : کاری که در راه خدا انجام داده می شود ، دادن مال یا چیزی در راه خدا ، برای انجام شدن کاری | سروکله زدن : کنایه از بحث و گفت و گو |
بهبودی : تندرستی و سلامت ، بهتر شدن حال بیمار | شکرانه : کاری که برای سپاس انجام می شود ، مبارکی |
شکر : شاکر ، تشکر
دانش : دانشمند ، دانا
حفظ : حافظ ، محافظت
حقیقت : حقایق
کوشش : کوشا ، کوشنده
طبیب : طب ، مطب ، اطبا
نقل : انتقال
بیماری ≠ سلامتی
نیازمند ≠ بی نیاز
نخستین ≠ آخرین
نامدار ≠ گمنام
برخاسته بود ≠ نشسته بود
پاسخ ≠ جواب
دور ≠ نزدیک
شکر ≠ ناشکری ، ناسپاسی
کوچک ≠ بزرگ
ناتوان ≠ توانا
برخاسته بود – به خاطر بهبودی – میخواستم – دیدگان – عبدالله – حیرتآور – سروکلّه – واگذار – بگذاریم – بیانصافی – دقّت – سپاسگزاریم – نذر – ناگه – گرانسنگ – تیرهدل – سختسر – سیل زورآزمای – ابرام – خارا – یأس – سهل
حتما ببینید: درسنامه درس هفدهم فارسی پنجم