عینکی

دیدتان را به یادگیری متحول کنید.
0

انشا با موضوع انتقال خون

خانه » انشا آماده » انشا با موضوع انتقال خون
انتقال خون

شهربانو دوستی

درباره نویسنده
شهربانو دوستی هستم، مدیر و موسس وب سایت عینکی دبیر آموزش و پرورش و علاقه مند به سئو

انشا با موضوع انتقال خون

انشای طنز و غیر طنز انتقال خون

انشا غیر طنز درباره انتقال خون

انتقال خون به فرایند انتقال خون یا فراورده‌های خونی از شخص اهداکننده به دستگاه گردش خون فرد دیگر گفته می‌شود.

انتقال خون هنگامی صورت می‌گیرد که خون اهدا شده پس از تجویز پزشک، با تزریق در سیاهرگ دریافت‌کننده، به‌طور مستقیم در جریان خون او وارد می‌شود.

برای آنكه شما بتوانيد خون خود را اهدا كنيد بايد واجد شرايطی باشيد كه به واسطه آن، اهدای خون نه برای سلامتی بدن شما عوارضی داشته باشد و نه برای فردی كه قرار است خون شما به او تزريق شود.

شرایط اهدای خون

حداقل سن 18 سال تمام و حداكثر 60 سال

حداقل وزن 50 كيلوگرم

فواصل اهداءخون هر هشت هفته يک بار به شرط  آنكه تعداد دفعات آن در طول يک سال از چهار بار بیشتر نشود.

همراه داشتن اصل كارت شناسايی .

درجه حرارت دهان نباید بیشتر از ۵/ ۳۷ درجه سانتی گراد باشد.

پزشک مرکز اهدای خون، حداقل برای مدت ۱۵ ثانیه نبض اهدا کننده را شمارش می کند و به طور معمول تعداد نبض بین ۵۰ تا ۱۰۰ عدد در دقیقه جهت اهدای خون مورد قبول است.

اهدا کنندگانی که تعداد نبض کمتر از ۵۰ عدد در دقیقه دارند‏ تنها در صورتی پذیرفته می شوند که ورزشکار حرفه ای یا قهرمانی باشند.

مراحل اهدای خون

1- ورود

2- ثبت نام

3- انجام تست هموگلوبین

4- معاینه و مشاوره پزشکی

5- گرفتن رضایت نامه

6-  اهدای خون

7- استراحت و پذیرایی

 

انشا طنز درباره انتقال خون

پدرم بارها درباره مزیت های اهدای خون برایم صحبت کرده بود و سعی میکرد من را در این کار با خودش همراه کند.

چندین بار می خواستم با او به مراکز اهدای خون بروم اما هر بار منصرف میشدم.

نمیدانم چرا شکم درد میگرفتم، البته پدرم فکر میکرد که من شکم درد گرفته ام .

راستش بین خودمان بماند، پدرم نمیدانست که من از این کار میترسم، شاید هم می دانست و به روی خودش نمی آورد.

یک روز دل به دریا زدم و با پدرم راهی مرکز انتقال خون شدم.

در ابتدا فکر میکردم  مقدار کمی خون از من گرفته می شود اما وقتی کیسه های خون را دیدم به خودم گفتم  خداحافظ خوراکی های خوشمزه، خداحافظ ای دنیای جذاب و لذیذ!

بعد از انجام مراحل اولیه روی تخت دراز کشیدیم، مراحل گرفتن خون از پدرم شروع شد.

نمیدانستم  مشکل از من است یا از ساختمان مرکز انتقال خون که مدام در حال چرخش است.

حس کردم با یک چشم به هم زدن روز به شب تبدیل شد.

چشمانم را که باز کردم، پدرم کنار تخت ایستاده بود و به من میگفت بهتری ؟

با حالتی عاجزانه به پدرم گفتم تمام شد؟

گفت آمده بودی خون بدهی یا بگیری؟

تو که همه را به دردسر انداختی، پاشو! یک کیسه خون که به مرکز اضافه نکردی دو کیسه هم مصرف کردی.

 

حتما بخوانید: انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

2 دیدگاه دربارهٔ «انشا با موضوع انتقال خون»

  1. بازتاب: انشا درباره هدف زندگی - مجموعه آموزشی عینکی
  2. بازتاب: انشا با موضوع کمک به همسایه - مجموعه آموزشی عینکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *