یک روز در فصل بهار همراه با جمعی از دوستان تصمیم گرفتیم به بیرون برویم تا هوایی عوض کنیم.
جایی را برای نشستن پیدا کردیم که بسیار سرسبز و دلباز بود.
بعد از گفت و گو با دوستان تصمیم گرفتیم سفره نهار را آماده کنیم و غذا بخوریم که صدای سگی را شنیدیم که به نزدیکی ما می آمد.
یکی از دوستانم سنگی به سمت سگ پرتاب کرد که فکر کند غذاست و از ما دور شود.
سگ وقتی سنگ را بود کرد آن را رها کرد و برگشت. هرچه دوستم صدایش کرد که بازگردد برنگشت.
یکی از دوستانم که بسیار شوخ بود گفت میدانید سگ چه گفت؟ همه با تعجب نگاهش کردیم و گفتیم : نه چه گفت؟
گفت : میگوید اینها بدبختر و بیچاره تر از من هستن که سر سفرشان به جای غذا سنگ است بروم که از آنها خیری نصیب من نمیشود .
در یکی از روزهای فصل بهار که هوا آفتابی و نسبتا خنک بود با تعدادی از دوستان برنامه ریزی کردیم تا برای تفریح به طبیعت برویم .
هر کس برای مکان ، پیشنهادی می داد و سرانجام قرار بر این شد که در کنار چشمه ای که از کوهی جاری بود اسکان کنیم .
صبح زود راه افتادیم و از تماشای زیبایی های طبیعت بهاری لذت می بردیم . بعد از چند ساعت به مکان مورد نظرمان رسیدیم و توقف کردیم .
در آنجا زیر انداز انداختیم و بالشت و خوراکی ها و غذای ظهر را از ماشین بیرون آوردیم .
همگی مشغول خوردن تخمه بودیم که سگی را از دور دیدیم که داشت به ما نزدیک و نزدیک تر می شد .
سگ در فاصله ی چند متری از ما ایستاد و بدون اینکه کار دیگری کند فقط خوردن ما را تماشا می کرد .
یکی از رفقا سنگی را از زمین برداشت و به طرف سگ پرتاب کرد . سگ خم شد و سنگ را بو کرد و وقتی متوجه شد که سنگ است از ما فاصله گرفت و دور شد .
آن رفیق سگ را صدا می زد ولی سگ بدون توجه راه بازگشت را می پیمود .
دوست دیگر گفت : می دانی چرا سگ دیگر توجهی نکرد و با خود چه گفته است ؟
گفت : سگ پیش خود گفته است این ها بدبختانی هستند که از گرسنگی سنگ می خورند من چگونه می توانم از آن ها توقع غذا داشته باشم .
روزی در فصل بهاران باجمعی از دوستداران به هوای گشت و تماشای صحرا و دشت ،بیرون رفتیم،چون درجایی خرم جای گرفتیم و سفره انداختیم،سگی از دور دید و خود را نزدیک ما رسانید.
یکی از دوستان ،پاره سنگی برداشت و آن چنان که نان پیش سگ اندازند و پیش وی انداخت ،سگ سنگ را بوی کرد و بی توقف بازگشت.
سگ را صدا کردند اما التفات نکرد.یکی از انان گفت :می دانید که این سگ چه گفت؟گفت:این بدبختان از بخیلی و گرسنگی سنگ می خورند. ازخوان و سفره ایشان چه توقع می توان داشت»
روزی در فصل بهار با عده ایی از دوستان تصمیم گرفتیم که برای گشت و گذار و هوا خوری و تماشای سبزه زار و صحرا و جنگل به بیرون از خانه برویم.
در یه جای سرسبز وخوش آب و هوا ماندیم و زیرانداز و سفره ی غذای خود را پهن کردیم و نشستیم.
سگی از دور ما را دید و به سمت ما آمد تا که شاید به او غذایی بدهیم و از گرسنگی آن را نجات دهیم.
یکی از دوستان که در جمع ما نشسته بود تکه سنگی را از زمین برداشت و مانند نانی که جلوی سگ بیندازد به طرف سگ انداخت،سگ جلو آمد و سنگ را بو کرد و زمانی که متوجه شد غذا نیست و سنگ است خیلی سریع راه امده را بازگشت.
دوستانم دوباره دوباره سگ را صدا زدند اما سگ توجه ایی نکرد و به راه خود ادامه داد. یکی دیگر از دوستان که این ماجرا را دیده بود گفت:ایا متوجه ی برخورد سگ شده اید و دانستید که سگ به ما چه چیزی را گفت؟همگی گفتند:نه متوجه نشدیم!
آن مرد گفت:آن سگ باخود گفت این مرد آدم ها بدبختانی هستند که از خیسی و گرسنگی به جای غذا سنگ می خورند و از سفره و غذای آن ها هیچ توقعی نمی توان داشت.
روزی در فصل بهار با عدهایی از دوستانم تصمیم گرفتیم برای گشت و گذار و تماشای صحرا و جنگل به بیرون برویم.
در یک مکان سرسبز ماندیم و زیر انداز و سفره غذای خود را پهن کردیم و نشستیم.
سگی از دور ما را دید و به سمت ما آمد تا شاید غذایی به او بدهیم و از گرسنگی آن را نجات دهیم.
یکی از دوستانم که در جمع ما نشسته بود سنگی را از زمین برداشت و مانند نانی جلوی سگ انداخت.
سگ جلو آمد و سنگ را بو کرد و موقعی که متوجه شد غذا نیست و سنگ است خیلی سریع برگشت.
دوستانم دوباره سگ را صدا زدند اما سگ هیچ توجهی نکرد و به راه خودش ادامه داد
یکی دیگر از دوستانم که این ماجرا را دیده بود گفت : متوجه برخورد سگ شدید؟ و فهمید که سگ به ما چه چیزی را گفت؟
همگی یک صدا گفتند نه متوجه نشدیم .
او گفت : آن سگ با خود گفته که این آدم ها بدبختانی هستند که از گرسنگی به جای غذا سنگ می خورند و از سفره و غذای آنها هیچ توقعی نمی توان داشت.
آیدا محمودی زاده
حتما بخوانید: باز نویسی حکایت “مردی با سپر آهنی به میدان جنگ رفت”
سلام سایتتون عالیه ممنون از پاسخ های خوبتون🌼🌈
خواهش میکنم ساجده جان
آموزش جامع ریاضی نهم
خیلی عالیه،ممنونم
سلام خواهش میکنم
پیشنهاد میکنم حتما در سایر شبکه های اجتماعی هم عضو بشی اونجا کلی آموزش های مفید و جالب داریم.
🥰اینستاگرام عینکی
🥰کانال تلگرام عینکی
🥰گروه درسی عینکی در تلگرام
🥰کانال اپارات عینکی
سلام می خواستم بازنویسی های بیشتری بگزارید