مقدمه: وقتی نوزاد هستیم و چشم به دنیا باز میکنیم همه چیز برای ما تازه و مبهم است ولی کم کم از تازگی بیرون می آیند و برای ما عادی می شود.
اما صداهایی هستند که هر موقع میشنویمشان درست مثل یک نوزاد برای مان تازه است و هیچ گاه قدیمی نمی شود.
بدنه: گنجشک لالا، سنجاب لالا، آمد دوباره مهتاب لالا، لالا لالایی لا لا لایی لایی
خوش آهنگ ترین شعری که قبل از خواب مادر برای مان می خواند و چشم هایمان را می بستیم و غرق در خواب و رویا می شدیم.
یادش بخیر انگار از عادت شبانه ما بود که با لالایی به خواب برویم با همان سن کم میفهمیدیم لالایی مادرمان از هر لالایی زیباتر است و هیچکس نمیتواند جایگزین صدای آن بشود.
انگار در صدای مادر ما علاوه بر آرامش قرص خواب هم بود که فوراً آرامش را در دل های مان میانداخت و باعث بسته شدن چشم هایمان می شد و مهر سکوتی بر روی بی قراری هایمان میزد.
هر مادری با توجه به قومی که در آن به دنیا آمده لهجه ای خاص و متفاوت دارد و همین هم باعث شده لالایی را هر کس به زبان خودش بخواند.
اما با اینکه خواندن لالایی همه مثل هم نیست اما مفهوم همه شان یکی است و باعث می شود این آهنگ در ناخودآگاه کودک بماند و او هم آن را به فرزندش منتقل کند و این چرخه همین طور ادامه پیدا کند.
نتیجه:مادر هم خودش، هم صدایش برایمان بزرگترین نعمت است که خدا به ما هدیه کرده است قدرش را بدانیم.
حتما بخوانید: انشا درباره حیاط مدرسه
یک دیدگاه دربارهٔ «انشا درباره صدای لالایی مادر»