عینکی

دیدتان را به یادگیری متحول کنید.
0

حکایت شخصی به عیادت مریض رفت

خانه » انشا آماده » حکایت شخصی به عیادت مریض رفت
حکایت شخصی به عیادت مریض رفت-عینکی

شهربانو دوستی

درباره نویسنده
شهربانو دوستی هستم، مدیر و موسس وب سایت عینکی دبیر آموزش و پرورش و علاقه مند به سئو

بازنویسی حکایت شخصی به عیادت مریضی رفت

حکایت شخصی به عیادت مریض رفت

متن حکایت:

شخصی به عیادت مریضی رفت . بسیار بنشست و نقل ها گفت و در آخر از مریض پرسید : از چه درد می نالی ؟ بیمار گفت : از زیاد نشستن تو

بازنویسی حکایت:

 دو دوست در شهری زندگی می کردند، نام یکی از آنها کریم و دیگری سلیمان بود.

سلیمان به بیماری سختی مبتلا شده بود، برای همین کریم به عیادت او رفت.

از آنجایی که کریم تازه از سفر برگشته بود، به محض وارد شدن به اتاق شروع به حرف زدن کرد.

از اینکه چطور برای این سفر آماده شده، به چه شهرهایی سفر کرده، چه چیزهایی را دیده و… خلاصه این سفر یک ماهه را با جزئیات دقیق و مو به مو به سلیمان که حال خوبی نداشت توضیح داد.

بعد از چندین ساعت، بالاخره کریم که متوجه بدحالی سلیمان شده بود از او پرسید برای چی انقدر آه و ناله می کنی؟

سلیمان گفت از اینکه چندین ساعت است که اینجا نشسته ای و قصد رفتن نداری!

 

حتما بخوانید: ضرب المثل فضول رو بردن جهنم

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *